
نوشته اصلی توسط
Plug
سلام راستش من تازه با این انجمن آشنا شدم و دیدم برخی از عزیزان درباره اسپند سوال داشتن قصدم از نوشتن این مطلب اینه یه درک درستی از تریپ اسپند داشته باشن .
قضیه مال خیلی وقت پیشه یادمه یه مدت دنبال رویای شفاف بودم و به پیشنهاد یک دوست به میکرودوزینگ اسپند روی آوردم و نتیجش هم فوقالعاده بود و شفاف ترین رویاهامو باهاش تجربه کردم به همین خاطر تصمیم به تریپ با اسپند گرفتم . برای آمادگی سفر از چند روز قبلش رژیم غذایی بدون تیرامین داشتم و چون عصاره اسپندم تقریبا تمام شده بود مجبور شدم توی همین تایم مقداری اسفند رو هم خالص سازی و کپسول کنم . علارقم برخی کاستی ها و عجله زیادم شش تا کپسول رو ّبا معده خالی با مقدار زیادی آب خوردم و روی صندلی کامپیوتر که جای همیشگیمه منتظر موندم بعد حدودا نیم ساعت متوجه یک صدای عجیبی توی گوشم شدم و یکم استرسم برداشت و ناخواسته بشری که برای استخراج هارمین و هارمالین اسپند استفاده کرده بودم افتاد روی زمین و شکست (کلا بهم ریختگی جزئی از اتاقمه) خلاصه کلی ترسیدم و مجبور شدم بخاری رو خاموش کنم تا اتفاق دیگه رخ نده و پنجره رو هم باز کردم ( اون شب وحشتناک سرد بود) یکم دیگه منتظر موندم و اون صدا هی شدید و شدید تر میشد حدود چهل و پنج دقیقه گذشته بود که تصمیم گرفتم برم دستشویی تا دیگه نیازی به بیرون آمدن از اتاقم نداشته باشم که متوجه سرگیجه بدی شدم خودم رو به زحمت به دستشویی رسوندم که یهو احساس حالت تهوع افتضاحی بهم دست داد و بالاآوردم محتویات معدم آب و عصاره ها بود که مزه بی نهایت آشغال و زجر آوری داشت چند بار دیگه بالاآوردم و تاثیر اسفند داشت زیاد میشد با هر بدبختی که بود خودم رو به اتاقم رسوندم و سطل زباله رو هم آوردم کنار رخت خوابم چون میدونستم سرگیجه یدتر خواهد شد و تگری زدن ها حالا حالا ها تمام نخواهد شد حدودا یک ساعت شده بود و اسپند تاثیرشو گذاشته بود و حافظه کوتاه مدتم از بین رفته بود اون صدا دائم و با شدت در جریان بود و سر و کله فرکتال ها و رنگ های غالب سبز و قرمز پیدا شده بود هوا توی اتاقم توی اون فاصله سرد شده بود و من حسابی نگران بودم میخواستم به خانواده بگم که منو برسونن بیمارستان تا دلدرد و حالت تهوع لعنتیش تمام شه همینجوری با خودم کلنجار میرفتم که یهو به خودم آمدم که اتفاقی خیلی بدی نیافتاده و باید خودم رو جمع و جور کنم از اونجایی که با تاثیراتش آشنا بودم میدونستم اگه تا چند ساعت تحمل کنم صبح نشده حالم خیلی بهتر میشه این استفراغ های دردناک و آزار دهنده ادامه داشتن و تا اینکه توی معدم چیزی جز اسید باقی نمونده بود (بعد هربار استفراغ یکم آب غرغره میکردم )در بین این داستانا هم با نگاه کردن به دیوار و پنجره اتاقم کلی فرکتال و تصاویر عجیب و زیبا میدیدم نکته عجیبش هم این بود که کافی بود به چیزی فکر کنم تا جلوم ظاهر شه و با فکر کردن به چیز دیگه ای تصویر قبلی تبدیل میشد به تصویر جدید انگار همشون یک چیزن تصاویر حس داشتن اما متسفانه تاثیرات جسمانی واقعا بد بود یادمه سرم توی حالت دراز کشیده گیج میرفت و توی خودم میپیچیدم و اصلا نمیشد تمرکز کرد همین روند ادامه داشت تا حالم یکم بهترشده بود و بعد کلی نگاه کردن به تصاویر تصمیم گرفتم بخوابم بعد بستم چشمام متوجه شدم میتونم اتاق رو چشم بسته ببینم البته اونچه که میدیدم با واقعیت فرق داشت سعی کردم خیلی خودم رو مشغول نکنم و فقط بخوابم بعد یه بار بالا آوردن دیگه خوابم برد و کلی خواب های عجیب و سفر مانند دیدم که چیز زیادی به خاطرم نمیاد صبح حدودا ساعت شش از خواب بیدار شدم که دیدم اثرش رفته و باز خوابیدم تا حالم بهتر شه حدود ساعت یازده از خواب پاشدم و کاملا اثرش رفته بود و من مونده بودم با احساس درد توی گلوم و کلی درس از اتفاقات شب گذشته. بعدش هم بلند شدم و راحت تونستم صبحانه بخورم خلاف تجربیات و مشکلاتی که با بقیه سایکودلیک ها داشتم و فقط کمبود انرژی حس میشد
اما اینکه چه درس هایی از این سفر گرفتم به جز مواردی که برای خودمه یکی اینکه عصاره اسفند اصلا مناسب سفر نیست و اثرات جسمانی که داره واقعا افتضاح و زجر اوره و نمیتونید چیزی خاصی ازش کسب کنید و کلا پیشنهادش نمیکنم به جز میکرودوزینگ اصولیش که باز به نظر مجیک ماشروم بهتره ولی اگه کله شق بازی درآورید حتما دوز مناسب رو پیدا کنید و شرایط رو هم کامل محیا کنید و حتما یک نفر به عنوان مراقب که کاملا بهش اطمینان دارید کنارتون باشه و محلول جوش شیرین هم گزینه بهتری نسبت به آبه برای شستشوی دهان چون دهان و دندون هاتون حسابی با اسید معده آسیب میبینن
باز هم میگم اصلا امتحانش نکنید و قصدم از نوشتن این مطلب هشدار به شما بوده
و در آخر هم آرزوی شادی و سلامتی برای همه